امروز در عربستان روز عرفه بود و در ایران فردا روز عرفه است ...

 زیارت حضرت امیر حضرت اباعبدالله ‍  و حضرت عباس

http://www.itatabat.com/modules.php?name=atabat

ادامه مطلب...

سلام دوستان

روزای زیارتی امام رضاست. بد نیست یه سر به حرم امام رضا بزنیم

                  السلام علیک یا امام الرئوف

                  http://www.razavi.tv/

راستی یاد روزایی که دور هم بودیم بخیر. ای کاش بیشتر از اون ایام استفاده می بردیم

یه دوستی برام عکس جالب زیر را فرستاده، دیدنش خالی از لطف نیست. به عنوان آرزو بد نیست و الزاما گذاشتن آن به معنای تاییدش نیست راستی یه بار میخواستم مطلبی با دستخطم بذارم اما هر چی منتظر موندم پسورد رو جناب غبار فلان فلان شده نفرستاد.

دست حق به همراهتان

مسافر

سلا م

دوستان یار  - در مورد آقای احمدی نژاد حرفهای زیادی دارم اما موفقیت ایشان در عرصه سیاستهای خارجی بر کسی پوشیده نیست نمونه ای از آْن را ببینید:

گری سیک سیاستمدار کهنه کار آمریکایی از مانور قدرت رئیس جمهور اسلامی ایران در عمق خاک آمریکا ابراز حیرت کرد.
به گزارش الجزیره وی با اشاره به حضور احمدی نژاد در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل گفت: احمدی نژاد وقتی در مجمع عمومی سازمان ملل صحبت می کند، خطاب به رهبران جهان، مردم آمریکا و غرب صحبت می کند، اما در واقع او خطاب به جهان سومی ها صحبت می کند و می گوید «ما قدرتی هستیم که در برابر غرب و آمریکا ایستاده ایم و ما چنین جراتی را داریم.» احمدی نژاد با چنین روشی برای خود جایگاه ایجاد می کند. احمدی نژاد دقیقه به دقیقه برنامه هایش را اجرا می کند و وقتی اینجاست بخش زیادی از برنامه های رسانه ای را به خود اختصاص می دهد. این نمایش حیرت آوری است.
گری سیک در ادامه صحبت هایش گفت: آمریکا در سال 1995 تحریم ایران را شروع کرد و از آن زمان تاکنون این تحریم ها را به تدریج تشدید کرده است و الان نیز که تحریم های سازمان ملل را شاهد هستیم. آمریکا زمانی تحریم را شروع کرد که ایران توانمندی هسته ای نداشت. اما الان ایران بیش از سه هزار سانتریفیوژ دارد و می تواند اورانیوم با غنای پایین تولید کند. از این رو می توان نتیجه گرفت سیاست آمریکا جواب نداده است. این بدان معناست که اگر می خواهیم ایران را از دستیابی به برنامه هسته ای بازداریم این راهش نیست. گری سیک ادامه داد: آمریکا به مدت سی سال فرصت های مذاکره با ایران را از دست داده است. ایران در افغانستان با ما همکاری زیادی کرد اما در عوض این کشور را محور شرارت نامیدیم و این هیچ نتیجه ای برای ما دربر نداشت.

غبار

منتظر مطالبتان هستم

بسمه  تعالی
دوستای خوبم سلام
مدتها بود که طرحی برای فعال کردن وبلاگ به ذهنم رسیده بود که در اون هم اعضای وبلاگ وقتشون گرفته نشه برای با خبر شدن از روز شدن وبلاگ هم اینکه هر وقت دوست داشتن و وقتشون اجازه داد برن و مطلبو بخونن . اما یا وقت نمیشد یا حسش پیش نمیومد اما امشب که آخر شب داشتم از مهمونی میومدم مهدی رو ( که حالا واقعا مهاجر شده )رو دم در خونمون دیدم .راستش رو بخاید کلی دلم هم برای اون هم برای همه بچه مسجدیا تنگ شده بود . حالا که دیدمش کلی خوشحال شدم . این شد که دلم هوای محیط مجازیمونو ( که اتفاقا خیلی هم واقعیه ) رو کرد و اومدم باهاتون حرف بزنم .
راستی بچه ها یاااااااااااااااااااااد اون شبایی بخیر که تا دیر وقت میشستیم توی مسجد و از هر دری سخنی میگفتیم و آخر سر هم بدون اینکه یه نتیجه خاصی برسیم یاعت 10 - 11 شب بدون شام  و .... میرفتیم خونه بخیر . یادتونه ؟ یادتونه چه صفایی داشت ؟ اون شبایی که هر شب همو توی مسجد میدیدیم . و انگار که غروبا به بهانه دیدن هم بود که مسجد رفتنو بهانه میکردیم و میرفتیم همو اونجا ببینیم .
امشب با دیدن مهدی همه اون خاطرات که نه ولی حسسسس اون لحظات یه دفعه تنمو پر کرد . .....
راستی یادتونه یه شب رفتیم توی کانون تخم مرغ درست کردیم با هندوونه و نون لواش  - چقدر خندیدیم . یا اون شب که خونه ی بچه های دانشگاه آزادی بودیم . یادشون بخیر  مجتبی  - علی محمدی ( یا همون سید دروغین ) ... ..  یادتونه ؟  راستی قاسم تلپ . یادتونه ؟  کسی میدونه کجاس؟
بچه ها دلم برای همتون و همشون تنگ شده مطمئنم شما هم اگه نه به اندازه من - ولی دلتون برای همه اون روزها و دوستا تنگ شده .
حالا یه طرحی دارم برای اینکه اون مسجد رفتن رو  و  اون کنار هم بودن رو یه بار دیگه تجربه کنیم . دقیقا به همین خاطر هم هست که میگم این محیط مجازی نیست بلکه کاملا حقیقی چون اون دوستی حقیقی رو میشه باهاش دوباره تجربه و حس کرد . این رو هم خوب میدونم که همتون سرتون شلوغه و مشغله دارید  . و این طرح رو هم دقیقا به همین خاطر دادم که سر هممون شلوغه و مثل اون روزها وقت نداریم .
بنابراین خوب گوش کنین :
من رمزو پسوردو به همتون ارسال کردم توی اون اس ام اس ی که از به روز شدن وبلاگ با خبر شدید . حالا این حلقه توسط ماها بسته شده و ورود هر کس دیگری به اون تنها از طریق تایید یکی از اعضای حلقه امکان پذیره ( که ببینه کیه و رمزو بهشون بده ) با این کار دیگه مثل قبلا نمیشه که هر کسی وارد بشه و مطلب بذاره .
قسمت مهم : هر کدوم از اعضای این حلقه دوستی که مطلبی گذاشت روی وبلاک فقط کافیه که به عضو جلوی خودش یه اس ام اس بفرسته و خودشو معرفی کنه و اونو از به روز شدن وبلاگ مطلع کنه
هر کس هم که اینچنین اس ام اسی به دستش رسید همونو عینا  و بدون معطلی برای نفر جلوی خودش میفرسته  . بدین ترتیب هر کی فقط یک اس ام اس میفرسته و هیشکی سختش نمیشه و نیز سریع همه مطلع میشن .

اما حلقه  :
 مهدی ---> سعید --->محمد ---> من ---> دانیال---> مجتبی شاملو ---> مهدی

ضمنا شاید من کسی رو یادم رفته باشه بگید این حلقه تکمیل بشه
پیشنهاد دیگم در مورد وارد کردن بچه های دانشگاه آزادی به این حلقس . ممنون

بازم میام

شمام باز بیاید
غبار

سلام دوستای خوبم منم سلمان

هر کی رمز و پسوردو خواست بهم زنگ بزنه بهش بدمش  ( با چه بدبختی پیداش کردم )

برای فعال شدن وبلاگ طرح جدیدی دارم . بزودی میزارمش

دوستدار همه دوستان یار و یاران دوست

غبار

آن وقت که رفته بودم خدمتشان. آن موقع در ناجا بودم. گفتند: من 50 سال است دارم اسلام می خوانم. بگذار خلاصه اش را برایت بگویم. واجباتت را انجام بده. به جای مستحبات، تا می توانی به کار مردم برس. کار مردم را راه بینداز.بعد هم گفتند: اگر قیامت کسی ازت سؤال کرد، بگو فاضل گفته بود.

نوشته ی رهرو راستین

ما در ره اهلبیت جان میبازیم              بر سامره و حریم آن می نازیم

  آن کعبه ی عشق را به مهدی سوگند     زیباتر و با شکوه تر می سازیم    

                 فاجعه ی حتک حرمت به حرمین عسگرین را به محضر آقا امام زمان و تمامی عاشقان اهل بیت تسلیت عرض میکنیم .       

نوشته ی رهرو راستین

ای مدینه ای گواه دردها                         غصه خیز قصه ی نامردها

ای مدینه ای بهشت گریه خیز                     ای نگاهت تیر غم راکرده تیز

ای مدینه نام نیکت دلرباست                      مهر توآیینه دار قلب ماست

ای مدینه عشق را معنا تویی                     شاهد مظلومی مولا تویی

از تودارم خاطراتی جانگداز                       ماجرایی گریه خیز وناله ساز

خاک پاکت دل تسلا میدهد                     کوچه هایت بوی زهرا میدهد 

خشت خشتت داد ماتم میزند                  دردل ما خیمه ی غم میزند

نخلهایت چتر غم افراشته                         بذر محنت را به عالم کاشته

درتوآتش از ستم افروختند                        باب بیت مصطفی را سوختند

درتو ساقی رابه کف ساغر شکست           پهلوی زهرا به پشت در شکست  

درتو فرمان خدا توبیخ شد                         سینه ی او بوسه گاه میخ شد

درتو پشت در سپر شد فاطمه                       شاهد مرگ پسر شد فاطمه

درتو پیوند بقا بگسسته شد                      دست خیبر گیرمولابسته شد

درتو بازو مهر نیلی خورده است                    مادرسادات سیلی خورده است

درتو زینب کربلایی گشته است                    برحسین خود فدایی گشته است

درتو محسن کرده حل مسءله                       خون اصغر رابه تیر حرمله

آمدم سوز دلم راسازکن                                آشنایم در به رویم بازکن

میکنم گمگشته ای را جستجو                     خانه خانه کوچه کوچه کوبه کو   

نوشته ی رهرو راستین