تاریخ ترخیص از خدمت ناوسروان حباب: 26/8/85
اطلاعیه! اطلاعیه!
فقط 10 روز مهلت دارید!
آستینها را بالا بزنید!
به صورت نقد و اقساط
شرکت خدماتی حباب-زن و دوستان(با مدیریت کرمخدا)
حتی شما متأهلین عزیز!
قابل توجه کلیه اشخاص ذکور اعم از مجرد یا متأهل:
خصوصاً شما مجردین ناکام و سرخورده اما امیدوار به کرمخدا:
- شمایی که پیرِ درس و کتاب و دانشگاهید و بدون داشتن هیچ پول و پله و کاری حتی فکر ازدواج را هم از سرتان بیرون کردهاید!
- شمایی که با چندرغاز حقوق به امید تهیه یک چاردیواری مستقل از والدین! و خرید ماشین، 8-7 سال است نامزد کردهاید و به مرحله توبه و پشیمانی رسیدهاید!
- شمایی که چند چراغ قرمزِ خراب جلویتان را گرفته و حالا حالاها هم خیال سبز شدن ندارند!
- شمایی که از نظر بزرگترها هنوز دهنتان بوی شیر خشک میدهد و در حد و اندازه این حرفها نیستید!(خدا وکیلی دروغ میگن؟!)
- و بالاخره شما متأهلین پر اشتها که فکر میکنم حسابی تنتون میخاره! (شاید هم همون اولیه، کار دستتون داده و عقلتون پاره سنگ برداشته)
- و صد البته شما دوستانِ بییار! و یارانِ بیدوست!(حالتون رو درک میکنم-اصلا به خاطر شما این کارها رو میکنم!)
به هر حال و با هرگونه سابقه و سن و سال و مشکلات و شرایط و بدبختی که دارید اصلاً نگران نباشید:
شرکت خدماتی حباب-زن و دوستان(با مدیریت کرمخدا) در اسرع وقت و با یک شماره تلفن(فقط تا 10 روز دیگر) در خدمت شماست!
· متقاضیان عزیز میتوانند حد اکثر ظرف مدت 10 روز آینده با شماره موبایل حباب تماس گرفته مشخصات مورد نظر خود را اعلام نمایند.(تعداد تقاضا- وزن هر مورد- رنگ- سن و مشخصات ویژه)
· در صورت در دسترس نبودن یا خاموش بودن موبایل، میتوانید با مراجعه به بانک ملی شعبه مرکزی نزد فرد کذایی مورد نظر نسبت به تکمیل فرم مشخصات مورد علاقه تان اقدام نمایید.
· پرداخت فیش به مبلغ یکصد و پنجاه هزار تومان نزد همان شعبه و به اسم فرد مذکور الزامی است.(با توجه به شرایط عمومی متقاضیان و با ارائه تأییدیه هیئت امنا میتوانید مبلغ فوق را در 15 قسط پرداخت نمایید.)
· هیچگونه وام ازدواجی به این مورد تعلق نمیگیرد. سوال نفرمایید.
· زمان تحویل: 11 روز دیگر(از تاریخ مرقوم این اطلاعیه بشمارید برید جلو تا برسید. . .)
· محل تحویل: دور میدان- پشت دکه روزنامه فروشی آقا حمید
· هیچ موردی پس از تحویل پس گرفته یا تعویض نمی گردد.(چون بعد 10 روز ارتباط ما با آن دیار قطع میشود)
« زن چراغ خانه است- با چلچراغ ،خانه هاتان را نورباران کنید. البته هرگز نشه فراموش-لامپ اضافی خاموش!» به نقل از حاج حسن آقا
ضمناً تمامی کسانی که شرایط استفاده از خدمات بالا را ندارند حتماً به توصیه تجربهشده زیر عمل نمایند:
به حافظه بسپارید و زیاد بخوانید:
« ربِ لا تَذَرنی فَرداً و أنت خَیر الوارثین » سوره مبارکه انبیا- آیه 89
چرا که نتیجه این دعا در آیه بعد میآید: « و وهبنا له یحیی و اصلحنا له زوجه »
با نام خدا
گفته بودم که به قولی میخام سورپرایزتون کنم : پس سورپرایز شماره 1
بدون شرح(دیدار عده ای دانشجو نما با مقام معظم رهبری تابستان 1383)
هرکی نام برده رو پیدا کرد به همون باجه آب و برق پستش کنه
یه لطفی کنین و ایمیلاتون رو تو یه جایی در وبلاگ بذارین (که البته اگر خصوصی باشه که بهتره و فقط خودمون اطلاع داشته باشیم) لازمه که گاهی وقتا چیزایی از طریق ایمیل رد و بدل بشه
چند روزی احتمالا غایب بشم
تازه متنی رو نوشته بودم که مدال طلا را از حضرات آیات آخوندای محترم و پیروانشان رو ازشون میگرفتم ولی به علت مصلحت مسلمین صرف نظر کردم
فعلا
یا علی مدد
گرچه ما را در نظرها نیست وزنی چون حباب
دوستانِ یارِ دریا را همین بس همدمیم
" إلهی إن أدخلتنی النار فَفی ذلک سُرورُ عَدوّک و إن أدخلتنی الجَنّه فَفی ذلک سُرورُ نَبِیّک و أنا والله أعلمُ أنَّ سُرورَ نَبیّکَ أحَبُّ إلیک مِن سُرورِ عَدُوّک " دعای ابوحمزه ثمالی
خدایا! اگر مرا داخل دوزخ نمایی پس در این کار خرسندی دشمن توست و اگر مرا داخل بهشت نمایی در این کار شادی پیغمبر توست، و قسم به خدا من میدانم که شادی پیامبرت نزد تو بهتر و سزاوارتر است از شادمانی دشمنت!
سلمان جان! در تکمیل جملة پر محتوای"گاهی باید دوستان بزرگی داشته باشیم تا به چیزهای کوچکی پی ببریم."
بله، واقعاً اینگونه است و اگر انسان بخواهد به آرامش حقیقی دست یابد راهش این است که:
چشمها را باید شست- جور دیگر باید دید ... (سهراب سپهری)
و چقدر زندگی دلپذیر و شیرین می شود هنگامی که
سعی می کنیم عظمت و زیبایی در نگاه ما باشد نه در آنچه بدان می نگریم! (نیچه)
و آن وقت است که" أینما تُولّوا فَثَمَّ وَجهُ الله " به هر طرف رو کنید خداوند جلوه گر است!
هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است
دردا که این معمّا شرح و بیان ندارد (حافظ)
و درک می کنیم سخن زیبای خداوند متعال را که:
" إن الله لا یستحیی أن یضرب مثلا ما بَعوضَهً فما فوقها فأمّا الذین آمنوا فیعلمون انّه الحق من ربّهم و امّا الذین کفروا فیقولون ماذا اراد الله بهذا مثلا یُضلُّ به کثیراً و یهدی به کثیراً " (بقره/26)
به راستی که خداوند ابایی ندارد از اینکه برای شما پشه یا فوق آن را مثل زند. اما مؤمنان میدانند که آن مثل حقی است از جانب خدایشان ولی کافران (از روی نادانی و تحقیر) میگویند که خدا با این مثال کوچک چه میخواهد. جمع زیادی با این مثال گمراه و جمع زیادی نیز هدایت میشوند.
نوشته: حباب 12/8/85
بی نام عزیز (ممدجون) سلام
آقا جان با عرض معذرت از همه حرفهای گذشته
اصلا مطلب اشتباه شده بود مال اینجا نبود
ما که بعد از اون خاطرات مضحک با اون همه شکلک گفتیم بی خیال نویسندگی کارما فقط خوندن باشه
اما طاقت نیاوردیم
دیشب فرصتی شد که در یکی از بلوارهای با کلاس شهر قدمی بزنیم (جاتون خالی با اون هوای نمناک روح آدم تازه میشه یه بار دسته جمعی بریم)
بالاخره کلی تفکرات داشتیم میخواستم خلاصهای از محصول تفکرات ناقصمو بنویسم که یاد این مطلب افتادم
که تا کی می خواهیم وبلاگ(به قول پارسی دانان وبنویس) را یک صفحه شخصی خصوصی بدانیم . روی سخن من با بچه های مذهبی هست . تا کی از حالات عرفانی و سیر و سلوکاتمان به قصد نعوذ بالله ریا ( زبونم لال ) بنویسیم . واقعا این چیزها هم نوشتن دارد ؟ آنکه را اسرار حق آموختند دوختند . اعتکاف می روی ؟نماز شب میخوانی؟ در مجلس عزاداری غش می کنی ؟ دلت برای امام زمانت تنگیده ؟ التماس دعا . دوستان عزیز شرمنده ولی من و او را سننه ! (اینجاش به زبان ممد جون بود)
ورود برای عموم آزاد است . وبلاگ یک محیط اجتماعی است . همی گویم و گفته ام بارها که اینترنت هم احکام خودش را دارد که هر گاه مراجع تقلید آنلاین شدند حتما فتوایش را صادر میکنند اما عقل سلیم در این است که به کار گرفته شود .
اینجای قرآن را خوانده اید ؟ ادعوا ربکم تضرعا و خفیه و دون الجهر من القول باالغدو و الاصال و لا تکن من الغافلین . یعنی چه ؟ یعنی فقط تو نیستی که خدا داری . منم دارم او هم دارد ولی هیسسسسسسس . هر کی تو دلش .
خیلی ها وبلاگهای مخربی دارن و به نظر خودشون دارن اصلاح میکنن... یعنی اینها دل ندارن ؟ ادعای اصلاحات دارند ولی بیشتر وقتشان به اصلاحات بر و روی هست وشاید بیشتر از اصلاحات اجتماعی درگیرش هستند ولی آرمان دارند و می دانند که آرمان به دنبالشان نمی آید آنان باید به دنبالش بدوند .
کمال - قرب الهی - فرج آقا امام زمان - برقراری حکومت عدل - آرمان - هدف
کو ؟ کدوم وبلاگ هست که واقعا برای هدفش کار کنه اونجور که اونها کار می کنند ؟ اینها هست که منو به فریاد می آره . بعد از مدتی وبلاگ نویسی اینقدر با نت صمیمی می شن یا می شیم که چهار دیواری اختیاری و می زنیم تو خط فردیات .
نه فقط وبلاگ . چه در دنیای مجازی چه حقیقی . چرا اینقدر در بین مذهبی ها متخصصین کم هستن
وقتی ÷ای درس و تلاش و تخصص پیش میاد کسی نیست ؟! نمونش تو مسجد خودمون (البته دور از ساحت مقدس ممد جون و حباب و غبار و ....
منظورم با خودم بود بیخیال شید ما (من) وقتی حرفهام رو نمیتونم جایی بزنم میام اینجا با حرفهای دیگران قاطی میکنم و میذارم تو نظرات !
در آخر باز هم از ممد جون معذرت میخام
دعامون کنید
نوشته شده توسط : مهاجر
هوالرحمان
اولین بار که وارد وبنویس (وبلاگ) شدم هم خوشحال شدم هم هوایی، مخصوصا وقتی که آن عکس کذایی رو دیدم به هر حال از لطف همه دوستان عزیز ممنونم. از یک طرف خوشحالم که دسترسی به چنین دوستانی دارم و از طرف دیگر مغموم از اینکه چرا بیشتر از اینها کارایی نداشته ایم برا اینکه به داشته هامان بیشتر پی ببریم یه بار دیگه عکسا رو نگا کنیم آدمایی توش هستن که هر جایی پیدانمیشن و برا پیدا کردن هرکدوم آدم باید خیلی بگرده
تازه یادم رفت چیز دیگه ای رو هم اضافه کنم : عمر آدم بدجور می گذره چه بخواهیم چه نخواهیم چه استفاده کنیم چه نکنیم ای کاش آدم اگر هم پیشرفت نمی کنه پسرفت هم نکنه.
ضمنا یکیتون یه اسم خوبی برام پیدا کنه چند تا اسم سراغ دارم ولی مناسب حقیر نیستند
یه شهر جالب هم تقدیم به همتون
بر هم زنید یاران این بزم بیصفا را
مجلس صفا ندارد بییار مجلسآرا
بیشاهدی و شمعی هرگز مباد جمعی
بیلاله شور نبود مرغان خوشنوا را
ای هر دل از تو خرم، پشت و پناه عالم
بنگر دچار صدغم، یک مشت بینوا را
ای رحمت الهی دریاب مفتقر را
شاها به یک نگاهی بنواز این گدا را
راستی لینک های زیر هم جالبند
http://mouood.org/content/view/1/3/
این لینک رو هم اگر دل شیر دارید و حالتان به هم نمی خورد ببینید هدیه لیبرال دموکراسی آوریکا و انگلیس به مسلمین مظلوم عراق است که روزنامه جمهوری هم امروز (سه شنبه ) در صفحه اول خود چند تا از این عکس ها رو زده بود البته اگه نگا نکنین بهتره اثر سلاح ها بر بچه های مظلوم است
http://www.adlroom.com/modules.php?name=News&file=print&sid=3573
راستی دکتر احمدی نژاد حرفای قشنگی گفته:
یا علی مدد
سلام بچهها !
من هم اومدم
خیلی خوشحالم از اینکه علیرغم دوری و نزدیکی ظاهری از همدیگه، همواره به یاد هم هستیم و این باغچه کوچک(به قول مهاجر) هم بهانة تازهای شده تا قرار ملاقات بذاریم و با هم بیشتر حرف بزنیم و درد دل کنیم.
پس هر وقت دلمون گرفت بیایم توی باغچه وحدت- کنار جوی زلال صداقت- زیر درخت محبت- همراه با بلبلهای عاشق گل نرگس، غزل عشق سر بدیم و در سفر سی مرغ ! به کوه قاف، دوستان یار و یاران دوست باشیم.
وقت خلوت نیست اندر جمع آی ای هدا چون کوه قاف و تو هْمای
همینجا از غبارِ سبکبار که خیلی زحمت برای این باغچه کشیده ممنونم و این بیت رو بهش تقدیم میکنم:
بر باد صبا غبارگردم پیراهن کوی یار گیرم
یک بیت هم برای مهاجرِ بیقرار و خانه به دوش که زیاد توی این باغچه رفت و آمد میکنه:
یک روز آن که بود مهاجر به ملک غیر امروز سوی خطهی ایمان مهاجر است
دوست دارم دْکیجون(م.چ) هم یه اسم مستعار برا خودش انتخاب کنه. فکر کنم برای بار اول زیادی حرف زدم. بقیه حرفها بمونه برا بعد!
نوشته شده توسط: حباب(س.ف)
بچه ها سلام
از طرف همه بچه ها خوش آمد میگم به بی نام عزیز ( که واقعا هم نمیدانم کیه ) و میگم که قدم روی چشای ما گذاشتی و اگه به آرشیو سر نزدی خواهش میکنم حتما یک سری بزن چون مطالب خوبی از بچه ها اونجا هست که مجبور شدیم به علت کمی جا آرشیوشون کنیم شاید اونها کمی شما رو اقناع بکنه در هر حال امیدوارم که وبلاگ با وجود عزیزی چون تو پر محتواتر و در عین حال جذاب تر و خودمونی تر بشه و باعث بشه قلبهای ما ها به هم نزدیک تر بشه . راستی مژده بدم که بزودی از مطالب سعید عزیز استفاده خواهیم کرد . اما برای امروز اینا رو آماده کردم :
بد نیست اول کمی بخندیم
اسامی مفسدین اقتصادی اعلام شد . 1- فرجیان 2- اسدی 3- قربون 4- کلانی 5- نعمت
دعای روز سی ویک ماه رمضان . خدایا ماه رمضون را مثل جام جهانی قرار بده . هر چهار سال یک بار و هر بار در یک کشور
وحلاکمی فکر کنیم
این چند جمله را که از نظر من بسیار زیباست را چون خیلی دوستشان دارم هدیه اش میکنم به دوستان یارم ،امیدوارم که خوشتان بیاید تا چه قبول افتد و چه در نظر آید ؟ خیلی خوشحالم میکنید اگه نظراتتون رو که برام خیلی اهمیت داره رو در مورد این جملات برام بذارید
انسان باید دوستهای بزرگی داشته باشد
تا
به چیزهای کوچکی پی ببرد.
حبابها قربانی هوای خویشند
امام علی(ع): مَن هابَ خابَ
کسی که میترسد به مقصد نمیرسد.
نوشته شده توسط : غبار
با نام و یاد خدا
اولا عید سعید فطر را خدمت تمامی شما دوستان عزیز تبریک عرض نموده و امیدوارم که از این ماه مبارک توشه کافی برداشته و این ماه سکوی پروازی برای همه باشه.
ثانیا چون آدرس این وب نویس ( وبلاگ خودمان ) را نمی دونستم،یه چند وقتی نتونستم به آن رجوع کنم به هر حال دستتون درد نکنه از مطالب آن هم کم و بیش استفاده کردم. چه بهتر که بتونیم مطالب مفید تر رو در اون بذاریم
چهارم: مقام معظم رهبری در دیدار با دانشجوبان می فرمایند: بدون تردید اهمیت جمهوری اسلامی ایران در معادلات جهانی، به نقطه تعیین کننده ای خواهد رسید که برای رسیدن به این آینده مطلوب، به نسل جوان با همت، پر انگیزه، تلاشگر، کاردان، مومن و متکی بر معارف اسلامی نیاز داریم.
پنجم: راستی دیدن لینک زیر که مربوط به جلسه روایتگران عشق و شهادت با رهبری می باشد خالی از لطف نیست:
http://www.hamandishi.com/More_News.asp?id=19200
آخ بگو چی شده ؟؟!
نشستم به تلافی حرفهای قبلی خاطرات ماه رمضونمو از مدرسه شاهد نوشتم اما موقع ارسال با یه اشتباه همهء همش پاک شد
حال و حوصله نوشتن اون همه رو ندارم واگه آروم بشم خلاصشو می نویسم
گفتم که ماه رمضان امسال مثل پارسال به حساب خودم براتبلیغ رفتم دبیرستان شاهد.کلی برنامه داشتم براشون حتی برا شیطوناشون(البته نه از اینا) بهشون گفتم مثل کنکور که از چند سال پیش میان برنامه ریزی دقیق با 100% تضمین قبولی ما هم برا مهمترین مسئله زندگیمون که اون دنیا باشه باید یه برنامه برا خودمون داشته باشیم البته اسلام برنامه داره که ما باید بریم برا اجرا و ازاین حرفهاقیافه ها رو داشته باش....
اما دیدم که ای بابا خیلی ها اصلا فکرشون جای دیگست و پرتن!!!؟؟؟حرفا رو عوض کردم یه روز درباره روابط دختر و پسر صحبت کردم دیدم چشما شد 8 تا و چقدر جذاب بود !!! (این شکلی بودن)
سلمان باور کن فرداش جمعیت چقدر زیاد شد !!طی تحقیقات به عمل آمده توسط اینجانب (قابل توجه آخوند های دبیرستان و دانشگاهها!
اوه چقدر سؤال میپرسیدند گاهی معلماشون میومدن منو از دست اونا نجات میدادن
در بحث که بعداز رفاقتمون با بچه ها ، بحثهای بیخودی رو گذاشتن کنار و قانع شدن
اما در مورد و که شاید 60-70% از این مشکلات داشتن ، اولش خجالت می کشیدن سؤال بپرسن ولی بعددونه دونه میومدن درد دل که دل آدم کباب میشد!!
البته امیدوارم بچه های مدرسه اینا رو نخونن.
بعضی که از عشق کور شده بودن بعضی هم میگفتن که چند ساله عاشقیم
بعضی عقد خواهر برادری بین خودشون خونده بودن !!!(جل الخالق اینا رو از کجا در میارن)!!
خلاصه بعضی ها هم که میگفتن ما فکر میکردیم که طرف زینب کبراست بعد فهمیدم که نه هند جگر خواره
اصلا اینا فکر میکردن که این بحثا مال زمان ماست نمیدونستن که این بحثا از زمان آدم و حوا بوده
دیدم خدایا خودت به دادم برس چقدر سؤال مشکل دارن
هم ما کم کار کردیم و هم دشمن مخصوصاَ صهیونیستها زیاد کار کرده ان (البته در مورد صهیونیستا یه کتاب باید برات بنویسم)
بعضی از مثلا مذهبی ها هم که خودشون مرجع خودشون بودن و فقط عقلشونو قبول داشتن (بابا عقل کل)
به بعضی که میگفتم حرومه یا باطله میگفت نمیشه یه کاریش کنین !!کار خودشونو میکردن فقط میخواستن بگن شرعیه نه عزیزم نمیشه
من هم آخر حرف استاد مون رو زدم که آدم آنالوگ به درد نمیخوره
باید دیجیتال باشید یا صفر یا یک
یا درست و حسابی این طرفی باشید و همه دین و قبول کنید یا اون طرفی یا رومی روم یا زنگی زنگ
( خیلی منبر رفتم تا نپریده بسه دیگه )
بالاخره با بچه ها کلی رفیق شدیم و درخواست کردن بعد از رمضون هم به جای حاج آقا من برم برا نماز مدرسه
تا ببینم چی میشه آخه بچه هام توم دبستان بالا منتظرمند.
خاطرات و حرفهای طلبگیم بمونه برا بعد.
از مطالب جواد هم استفاده کن
راستی یه تحقیق کن ببین چطور یه وبلاگ منتخب میشه یا مطالب تازه چطور میرن تو پارسی بلاگ؟ اگه پولیه پرداخت کنیم
دعامون کن که آدم شیم یه جلسه ای هم اگه شد بزاریم برای مشورت (به این صورت)
والسلام علی من التبع الهدی
نوشته شده توسط : مهاجر
امشب بعد ازیک ماه پر برکت ، بالاخره نماز اول وقت در مسجدمون راه افتاد و رفتیم برای نماز
دلم شده بود ماشین لباسشویی اینقدر آشوب بود که برم مسجد یا نه !؟
شاید (حتما) به خاطر نظام ریاستیش بود.عصر از این ناراحت بودم که چرا رمضان رفت و هیچ کاری نکردم ، هیچ تغییری نکردم و دلم داشت برای سحری ها و دعاهاش
،افطاری و قشنگیاش نماز جماعتها و ... تنگ میشد. .....مسجد هم که باید نمازهاش مرتب تر باشه ، باعث شده بود که برا نماز اول وقت ،من و بچه ها آواره شهر بشیم
.خب کاری نداریم هر جوری بود اولِ اذون دیدم نزدیک مسجدم ، و طبق پیش بینی ام فهمیدم که حاج آقا رفته تعطیلات عید فطر
.من هم دلم نمیخواست امام جماعت بشم ، چند بار رئیس کل منو صدا زد ولی من نمی توانستم اطاعت امر کنم.میخواستم برم یه جواب اساسی بهش بدم ،آخه هر بار که گیر می کنن و به جوان احتیاج دارن ، جوان میشه نور چشم و میگن رو سر ما جا دارید و شما رئیس مائید و هندونه هایی از این قبیل؛
میخواستم بهش بگم اگه ما مسئولیم پس کسی نباید به ما زور بگه ،
نباید به خاطر تزئینات بگی پاتونو از گلیمتون بیشتر دراز کردید ، بگید از روی هوی و هوس هر کاری دلتون می خواد انجام می دید باید بتونیم مسئولین واحدهامون رو بدون مصیبتی مثل کتابخانه عوض کنیم برنامه بدیم و اجرا کنیم ، از حسابهای خودمان با خبر بشیم باید بتوانیم از امکانات مسجد استفاده کنیم و حق نظردادن در مسائل مهم مسجد رو داشته باشیم ، کسی حق ندارد هر حرفی که خواست به بچه ها بزنه و هر وقت خواست بگه از مسجد میریزیمتون بیرون یا فحشی بده که بچه ها بخوان ازش شکایت کنند ،
نباید گروهها و کارها را هر وقت که خواست تعطیل کنه و از این 300-400 نفر جوان پسر و دختر هر وقت خواست در برابر مسئولین استفاده ابزاری کنه
.البته تند نریم ، من خودم از اونایی هستم که می گم با اینا باید ساخت و متحد باشیم .گویا سخن امیر المومنین است که چرا باید کفار در راه باطل اینقدر متحد باشند و مسلمانها در ایمانشان اینقدر پراکنده
.اما زیر بار ظلم هم نباید رفت چند ساله که تحمل کردیم . یک بار سلمان در باره عصبانیتش از یک جلسه با یکی از آیات عظام مسجد نوشت ولی نمی دانست که درآن لحظه چقدر سخت بود برای من اینگونه صحبت کردن و ساکت شدن . (خیلی رفتیم ...!!!؟
)حالا من موندم که با این همه بچه عاشق که تو این باغچه عشق جمع شدن چی کار کنم؟
!آیا برم دنبال کار خودم و بچه ها هم پراکنده بشن یا باز کارا رو شروع کنیم و گروهها رو راه بندازیم و بچه ها هم تو کار برن ؟؟
!بد جوری موندم بچه ها یا
.....بقیه شقشقیه بعداَ
والسلام علی من التبع الهدی
نوشته شده توسط : مهاجر
لیست کل یادداشت های این وبلاگ