سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستان یار یاران دوست

شگفتی آیت‌الله مصباح از تواضع نصرالله


آیت‌الله مصباح یزدیگزارشی از  سفر به لبنان و دیدار با سید حسن نصرالله ارائه کرد.
وی در این گزارش مواردی از امدادهای غیبی که در جنگ 33 روزه به کمک نیروهای مقاومت اسلامی آمده بود را نیز برای حضار بیان نمود.
به گزارش سایت «اخبار شیعیان»، وی با تأکید بر اینکه برخی از پیروزی‌های حزب‌الله عظیم‌تر از معجزات صدر اسلام بوده به موارد زیر اشاره کرد که در دیدار با سید‌حسن نصرالله بلاواسطه از خود وی شنیده است:
دوربین دید در شب!
دشمن در این جنگ دو برگ برنده داشت. یکی این‌که مجهز به دوربین مادون قرمز بود و در شب به راحتی ما را هدف قرار می‌داد اما ما در شب هیچ دیدی نسبت به آنها نداشتیم و دومین ترفند بزرگ آنها گسترش جبهه مبارزه با استفاده از هلی‌برن و تخلیه نیروهای مجهز در پشت خط بود.
فرمانده یکی از قرارگاه‌های مهم ما     

که کاملا مورد اعتماد و وثوق من است برای من تعریف کرد: شبی که از این جنگ گسترده و حربه اسرائیلی‌ها خسته شده بودم و دشمن هم با استفاده از هلیکوپتر در حال پیاده کردن نیرو در خط مقدم بود و به علت در اختیار نداشتن وسایل دید در شب کاری از دست ما برنمی‌آمد، از شدت خستگی به خواب رفتم. در خواب حضرت زینب(س) را دیدم و از اوضاع نزد ایشان گله کردم. ایشان با اشاره بنده را متوجه قسمتی کردند که خانمی ایستاده بود. من به آن سمت رفتم و حضرت زهرا(س) را مشاهده و درددل‌های خود را به اوعرض کردم. حضرت فرمودند: ما به فکر شما هستیم و برای شما دعا می‌کنیم. من اصرار کردم و وضع وخیم جبهه خودمان را که به خاطر هلیکوپترهای اسرائیلی‌ها به وجود آمده بود یادآور شدم .حضرت مرا به صبوری دعوت کردند. اما من همچنان اصرار کردم! حضرت که اصرار مرا مشاهده کردند با دست خود اشاره‌‌ای کردند و سپس فرمودند: برو تمام شد.
من در همین حین از خواب بیدار شدم و به خاطر سماجتی که کرده بودم ناراحت و پشیمان بودم. معمولا اخبار خط مقدم جبهه با تاخیر پانزده دقیقه‌ای به قرارگاه می‌رسید. بعد از حدود پانزده دقیقه از لحظه خواب من، به من اطلاع دادند که یک هلیکوپتر اسرائیلی با عده‌ای از افراد زبده سقوط کرده و من متوجه شدم در همان لحظه‌ اشارٍه حضرت، این سقوط برای هلیکوپتر اسرائیلی‌ اتفاق افتاده و همین حادثه باعث ترس شدید دشمن و عقب‌نشینی آنها گردیده است.
جالب این‌که دشمن صهیونیست، پس از این حادثه تصور می‌کرد که حزب‌الله از ابزار پیشرفته‌ دید در شب بهره‌مند است.
ادامه آتش، بدون مهمات!
در یکی از جبهه‌ها که مهمات بخشی از نیروهایمان تمام شده بود دستور عقب نشینی را صادر کردیم‌. این نیروها در کنار رودخانه‌ای بودند که اسرائیل‌ می‌خواست تا ساحل آن پیشروی کند و آن را مرز خود قرار دهد. این رزمندگان با گروهی که پشت رودخانه بودند تماس می‌گیرند که ما در شرف سقوط هستیم و تقاضای کمک می‌کنند. آنها هم پاسخ می‌دهند که امیدی به ما نداشته باشید چون مهمات نداریم.
در همین اثناء می‌بینند آتشی بر سر اسرائیلی‌ها فرود آمد. نیروهای خط مقدم هم تماس گرفته بودند که خوب جایی را زدید همین جا را بزنید!
آتش ادامه پیدا می‌کند و بر اثر شدت حجم آن، اسرائیلی‌ها موفق به پیشروی نمی‌شوند و فرار می‌کنند.
بعد از فرار آنها، نیروهای جلو از نیروهای پشت رودخانه تشکر می‌کنند ولی آنها هم پاسخ می‌دهند ما که گفتیم: سلاح و مهماتی نداریم و آن آتش هم کار ما نبود! و بالاخره هم معلوم نمی‌شود که چه کسی این آتش را بر سر دشمن ریخته بود.

تواضع و نورانیت سید‌حسن نصرالله
آنچه برای خود من اهمیت داشت، تشرف خدمت سید‌حسن نصرالله بود.
برخورد و تواضع ایشان بسیار برای من عجیب بود. هر شخصی که به چنین پیروزی‌هایی برسد و موقعیت جهانی پیدا کند به طور طبیعی تغییراتی در منش، رفتار، گفتار و موضع‌گیری‌های وی پیدا می‌شود. اما چیزی که ما از ایشان دیدیم، این بود که نه تنها تغییری در وی ایجاد نشده بود بلکه بر تواضع وی افزوده هم شده بود.
ایشان به قدری نورانی، پاک و با صفا بود که من احساس می‌کردم خدمت یکی از سربازان امام زمان(عج) نشسته‌ام.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : دوستان یار | نظرات دیگران [ نظر]


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    عکس یادگاری
    [عناوین آرشیوشده]


    v