آخ بگو چی شده ؟؟!
نشستم به تلافی حرفهای قبلی خاطرات ماه رمضونمو از مدرسه شاهد نوشتم اما موقع ارسال با یه اشتباه همهء همش پاک شد
حال و حوصله نوشتن اون همه رو ندارم واگه آروم بشم خلاصشو می نویسم
گفتم که ماه رمضان امسال مثل پارسال به حساب خودم براتبلیغ رفتم دبیرستان شاهد.کلی برنامه داشتم براشون حتی برا شیطوناشون(البته نه از اینا) بهشون گفتم مثل کنکور که از چند سال پیش میان برنامه ریزی دقیق با 100% تضمین قبولی ما هم برا مهمترین مسئله زندگیمون که اون دنیا باشه باید یه برنامه برا خودمون داشته باشیم البته اسلام برنامه داره که ما باید بریم برا اجرا و ازاین حرفهاقیافه ها رو داشته باش....
اما دیدم که ای بابا خیلی ها اصلا فکرشون جای دیگست و پرتن!!!؟؟؟حرفا رو عوض کردم یه روز درباره روابط دختر و پسر صحبت کردم دیدم چشما شد 8 تا و چقدر جذاب بود !!! (این شکلی بودن)
سلمان باور کن فرداش جمعیت چقدر زیاد شد !!طی تحقیقات به عمل آمده توسط اینجانب (قابل توجه آخوند های دبیرستان و دانشگاهها!
اوه چقدر سؤال میپرسیدند گاهی معلماشون میومدن منو از دست اونا نجات میدادن
در بحث که بعداز رفاقتمون با بچه ها ، بحثهای بیخودی رو گذاشتن کنار و قانع شدن
اما در مورد و که شاید 60-70% از این مشکلات داشتن ، اولش خجالت می کشیدن سؤال بپرسن ولی بعددونه دونه میومدن درد دل که دل آدم کباب میشد!!
البته امیدوارم بچه های مدرسه اینا رو نخونن.
بعضی که از عشق کور شده بودن بعضی هم میگفتن که چند ساله عاشقیم
بعضی عقد خواهر برادری بین خودشون خونده بودن !!!(جل الخالق اینا رو از کجا در میارن)!!
خلاصه بعضی ها هم که میگفتن ما فکر میکردیم که طرف زینب کبراست بعد فهمیدم که نه هند جگر خواره
اصلا اینا فکر میکردن که این بحثا مال زمان ماست نمیدونستن که این بحثا از زمان آدم و حوا بوده
دیدم خدایا خودت به دادم برس چقدر سؤال مشکل دارن
هم ما کم کار کردیم و هم دشمن مخصوصاَ صهیونیستها زیاد کار کرده ان (البته در مورد صهیونیستا یه کتاب باید برات بنویسم)
بعضی از مثلا مذهبی ها هم که خودشون مرجع خودشون بودن و فقط عقلشونو قبول داشتن (بابا عقل کل)
به بعضی که میگفتم حرومه یا باطله میگفت نمیشه یه کاریش کنین !!کار خودشونو میکردن فقط میخواستن بگن شرعیه نه عزیزم نمیشه
من هم آخر حرف استاد مون رو زدم که آدم آنالوگ به درد نمیخوره
باید دیجیتال باشید یا صفر یا یک
یا درست و حسابی این طرفی باشید و همه دین و قبول کنید یا اون طرفی یا رومی روم یا زنگی زنگ
( خیلی منبر رفتم تا نپریده بسه دیگه )
بالاخره با بچه ها کلی رفیق شدیم و درخواست کردن بعد از رمضون هم به جای حاج آقا من برم برا نماز مدرسه
تا ببینم چی میشه آخه بچه هام توم دبستان بالا منتظرمند.
خاطرات و حرفهای طلبگیم بمونه برا بعد.
از مطالب جواد هم استفاده کن
راستی یه تحقیق کن ببین چطور یه وبلاگ منتخب میشه یا مطالب تازه چطور میرن تو پارسی بلاگ؟ اگه پولیه پرداخت کنیم
دعامون کن که آدم شیم یه جلسه ای هم اگه شد بزاریم برای مشورت (به این صورت)
والسلام علی من التبع الهدی
نوشته شده توسط : مهاجر
لیست کل یادداشت های این وبلاگ