حرف زدن بعضي ها صرفا به کاهش اکسيژن هوا و افزايش گازکربنيک آن منجر مي شود بنابر اين از ديگران بشنويد
دزد دين
روزي دزدي در راهي بسته اي يافت که در آن چيزهاي گران بها بود و آيه الکرسي هم پيوست آن بود. دزد بسته را به صاحبش بازگرداند ؛به او گفتند چرا اين همه مال را از دست دادي ؟ گفت : صاحب مال عقيده داشته که اين آيه مال او را از دزد نگاه مي دارد ، و من دزد مال هستم نه دزد دين ! چون اگر آنرا پس نمي دادم در عقيده صاحب آن خللي راجع به دين روي مي داد ، آن وقت من دزد دين هم بودم !
(برداشت آزاد است)
اين هم از مناجاتهاي علامه حسن زاده است براي بعضي ها!
حاجي و ناجي !
الهي! خانه کجا وخداوند خانه کجاطائف آن کجا وعارف آن کجاآن سفر جسماني است واين سفر روحانيآن براي دولتمند است واين براي درويشآن اهل وعيال را وداع کند واين ما سِوي راآن ترک مال کند واين ترک جانسفر آن در ماه مخصوص است واين را همه ماهآن را يکبار است واين را همه عمرآن سفر آفاق کند واين سير انفسراه آنرا پايان است واين را نهايت نَبْوَدآن مي رود که برگردد واين مي رود که از او نام ونشاني نباشدآن فرش پيمايد واين عرشآن مُحرم مي شود واين مَحرمآن لباس احرام مي پوشد واين از خود عاري مي شودآن لبيک مي گويد واين لبيک مي شنودآن تا به مسجد الحرام رسد واين از مسجد الاقصي بگذردآن استلام حجر کند واين انشقاق قمرآن را کوه صفا است واين را روح صفاسعي آن چند مرّه بين صفا ومروه است وسعي اين يک مرّه در کشور هستيآن هروله مي کند واين پروازآن مُقام ابراهيم طلب مي کند و اين مَقام ابراهيمآن آب زمزم نوشد واين آب حياتآن عرفات بيند واين عرصاتآن را يکروز وقوف است واين راهمه روزآن يک شب مشعر دارد واين همه شبآن را يک شب جمع است واين را همه شبآن از عرفات به مشعر کوچ کند واين از دنيا به محشرآن درک مني آرزو کند واين ترک تمنّا راآن بهيمه قرباني کند واين خويشتن راآن رمي جمرات کند واين رجم ديو پليد شيطان مَريدآن حلق رأس کند و اين ترک سرآن را لا فسوق ولا جدال في الحج است واين را في العمرآن بهشت طلبد واين بهشت آفرينلا جرم آن حاجي شود واين ناجي!خُنک آنکه حاجي ناجي است.