• وبلاگ : دوستان يار ياران دوست
  • يادداشت : مصاحبه اي كوتاه با سيد مرتضي آويني
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مهاجر 

    مطلب پايين بد ارسال شد دوباره بخوانيد

    (متخصصين محترم پائيني رو پاك كنند)

    بنام خداي مهربان

    چنين نقل کرده اند که در زمانهاي قديم مردي با حضرت عزرائيل دوست و رفيق شد

    و چون در خيلي جاها رابطه بر ضابطه مقدم است

    بين اين دو دوست قرار بر اين شد که جناب عزرائيل قبل از اينکه براي قبض روح دوستش بيايد سه بار پيام و اخطار بفرستد تا اين مرد با آگاهي کامل و آمادگي از اين دنيا برود

    بعد از سالها رفاقت جناب عزرائيل آمد و گفت دوست گرامي اين بار براي قبض روح آمده ام و ديگه به آخر خط رسيدي

    آن مرد شاکي شد و گفت: اي رفيق بي معرفت مگر قرار نبود قبل از اين که جون منو بگيري سه بار پيغام بفرستي؟

    عزرائيل گفت: فرستادم سه بار و بيشتر هم فرستادم مگر خبر دار نشدي؟

    مرد گفت: چه وقت پيغامي به من نرسيده.

    عزرائيل گفت :مگر همسايتون مرد

    + مهاجر 

    بعد از خوندن شعر پايين اين مطلب مناسبه

    بنام خداي مهربان

    چنين نقل کرده اند که در زمانهاي قديم مردي با حضرت عزرائيل دوست و رفيق شد

    و چون در خيلي جاها رابطه بر ضابطه مقدم است

    بين اين دو دوست قرار بر اين شد که جناب عزرائيل قبل از اينکه براي قبض روح دوستش بيايد سه بار پيام و اخطار بفرستد تا اين مرد با آگاهي کامل و آمادگي از اين دنيا برود

    بعد از سالها رفاقت جناب عزرائيل آمد و گفت دوست گرامي اين بار براي قبض روح آمده ام و ديگه به آخر خط رسيدي

    آن مرد شاکي شد و گفت: اي رفيق بي معرفت مگر قرار نبود قبل از اين که جون منو بگيري سه بار پيغام بفرستي؟

    عزرائيل گفت: فرستادم سه بار و بيشتر هم فرستادم مگر خبر دار نشدي؟

    + مهاجر 

    حباب جان سلام و ممنون خيلي جالب بود روش جديدي است سعي كنيد با ديگر احياء هم مصاحبه كنيد

    حالا اين شعررو داشته باش كه راستي راستي شاعرش گمنام است خودت هر كاريش خواستي كن ميتوان عنوان مطالب را توي وبلاگ گذاشت و ادامه آنرا لينك كرد مطلب برقي آن هفته هم منصوب نشد

    مارا هم دعا كننيد

    اي غائب از چشمان ما

    يار ا ببين هجران ما ، اين درد بي درمان ما ، اين خار در چشمان ما

    وين ديده گريان ما ، اين كوه غم بر جان ما ، ديگر چه باشد آن ما

    اي غائب از چشمان ما

    اي جلوه در طور ما ، اي نور اندر نور ما ، نور دو چشم كور ما

    عيساي هر رنجور ما ، در غربت مستور ما ، پر درد از هجران ما

    اي غائب از چشمان ما

    مستي عالم مست تو ، هستي عالم هست تو ، هست همه در دست تو

    دست همه پيوست تو ، پيوست جان پا بست تو ، گريان تو چشمان ما

    اي غائب از چشمان ما

    موسي به قربان شما ، عيسي به فرمان شما ، يعقوب گريان شما

    يوسف پريشان شما ، جان علي جان شما ، دستم به دامان شما

    اي غائب از چشمان ما

    مولا زمان شيدائيت ، جان جهان سودائيت ، پيوسته دل ارزانيت

    مجنون تو صحرائيت ، عالم همه قربانيت ، يك گوشه چشمي حاليا

    اي غائب از چشمان ما

    $("div.commhtm img").each(function () { if ($(this).attr("em") != null) { $(this).attr("src","http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/"+$(this).attr("em")+".gif"); } });