• وبلاگ : دوستان يار ياران دوست
  • يادداشت : هو الرحمان
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مهاجر 

    سلام

    ميدونيد برا چي به جاي روح از كلمه قلب استفاده مي كنن؟

    (الان ربطش رو ميگم ) مثلا ميگن القلب حرم الله....

    چون قلب يعني دگرگوني و روح هم هرلحظه يه حالت دارد گاهي شاد و گاهي گرفته

    خلاصه ميخوام حرفهاي گذشته رو پس بگيرم

    اينقدر هم اين وزير نفت رو لوس نكنيد

    بزن تو شخصيات و فرديات

    كلي حرفهاي خواندني و خاطرات دارم در اين چند روزه

    ولي حيف ميرن شايعه در ميارن كه آخونا خيلي سخن ميرانن وگرنه خاطرات از پيش دانشگاهي ف و سخن راندن هام زياده كه البته حق چاپ محفوظ است

    راستي اگه المپيك يه رشته ورزشي در زمينه سخنراني داشت حتما آخونا هر 3 مدالشو كسب ميكردن

    (خدا توفيق عمل به ما بدهد)

    به قول يه شاعر گمنام كه تا حالا هيچ كس اونو نديده(كه اگه پيداش كرديد به همان باجه آب و برق بانك ملي تحويل آقاي غبار دهيد)

    بر عمل ميكن سخنراني چيست

    كه سخنرانان....(بقش رو چيز خوب برداشت كنيد چون حافظه ادبياتي اينجانب پوزش طلبيد)

    خب حالا وقت تمام شده ولي بعدا كلي حرف خواهم نوشت

    + حباب 

    محمد جان سلام!

    خيلي وقته كه نديدمت.

    دلم جدي برات تنگ شده.

    همين كه نوشته هات رو توي وبلاگ مي بينم كلي خوشحال ميشم.

    دستشون درد نكنه سلمان و مهدي- بچه ها رو به هم نزديكتر مي كنند.

    چند تا اسم قشنگ هم بهت پيشنهاد ميدم

    ققنوس(مرغ آتش)

    مسافر

    + مهاجر 

    بي نام عزيز (ممدجون) سلام

    آقا جان با عرض معذرت از همه حرفهاي گذشته

    اصلا مطلب اشتباه شده بود مال اينجا نبود

    ما كه بعد از اون خاطرات مضحك با اون همه شكلك گفتيم بي خيال نويسندگي كارما فقط خوندن باشه

    اما طاقت نياورديم

    ديشب فرصتي شد كه در يكي از بلوارهاي با كلاس شهر قدمي بزنيم (جاتون خالي با اون هواي نمناك روح آدم تازه ميشه يه بار دسته جمعي بريم)

    بالاخره كلي تفكرات داشتيم ميخواستم خلاصهاي از محصول تفكرات ناقصمو بنويسم كه ياد اين مطلب افتادم

    که تا کي مي خواهيم وبلاگ(به قول پارسي دانان وبنويس) را يک صفحه شخصي خصوصي بدانيم . روي سخن من با بچه هاي مذهبي هست . تا کي از حالات عرفاني و سير و سلوکاتمان به قصد نعوذ بالله ريا ( زبونم لال ) بنويسيم . واقعا اين چيزها هم نوشتن دارد ؟ آنکه را اسرار حق آموختند دوختند . اعتکاف مي روي ؟نماز شب ميخواني؟ در مجلس عزاداري غش مي کني ؟ دلت براي امام زمانت تنگيده ؟ التماس دعا . دوستان عزيز شرمنده ولي من و او را سننه ! (اينجاش به زبان ممد جون بود)

    ورود براي عموم آزاد است . وبلاگ يک محيط اجتماعي است . همي گويم و گفته ام بارها که اينترنت هم احکام خودش را دارد که هر گاه مراجع تقليد آنلاين شدند حتما فتوايش را صادر ميکنند اما عقل سليم در اين است که به کار گرفته شود .

    اينجاي قرآن را خوانده ايد ؟ ادعوا ربکم تضرعا و خفيه و دون الجهر من القول باالغدو و الاصال و لا تکن من الغافلين . يعني چه ؟ يعني فقط تو نيستي که خدا داري . منم دارم او هم دارد ولي هيسسسسسسس . هر کي تو دلش .

    خيلي ها وبلاگهاي مخربي دارن و به نظر خودشون دارن اصلاح ميکنن... يعني اينها دل ندارن ؟ ادعاي اصلاحات دارند ولي بيشتر وقتشان به اصلاحات بر و روي هست وشايد بيشتر از اصلاحات اجتماعي درگيرش هستند ولي آرمان دارند و مي دانند که آرمان به دنبالشان نمي آيد آنان بايد به دنبالش بدوند .

    کمال - قرب الهي - فرج آقا امام زمان - برقراري حکومت عدل - آرمان - هدف

    کو ؟ کدوم وبلاگ هست که واقعا براي هدفش کار کنه اونجور که اونها کار مي کنند ؟ اينها هست که منو به فرياد مي آره . بعد از مدتي وبلاگ نويسي اينقدر با نت صميمي مي شن يا مي شيم که چهار ديواري اختياري و مي زنيم تو خط فرديات .

    نه فقط وبلاگ . چه در دنياي مجازي چه حقيقي . چرا اينقدر در بين مذهبي ها متخصصين کم هستن

    وقتي ÷اي درس و تلاش و تخصص پيش مياد کسي نيست ؟! نمونش تو مسجد خودمون (البته دور از ساحت مقدس ممد جون و حباب و غبار و ....

    منظورم با خودم بود بيخيال شيد ما (من) وقتي حرفهام رو نميتونم جايي بزنم ميام اينجا با حرفهاي ديگران قاطي ميکنم و ميذارم تو نظرات !

    در آخر باز هم از ممد جون معذرت ميخام

    دعامون كنيد

    + غبار 

    سلام

    به بي نام عزيز

    در مورد تخلص ( اگر واقعا محمد هستي ) من كه هر وقت اسم آقاي سعيد لو را ميشنوم ميافتم ياد محمد لو

    يا ميشه به جاي اون از محمد جججججججون هم استفاده كرد كه هر كدوم در جاي خود وجه تسميه مناسبي دارند

    اصلا اگر هم ازهيچكدومشون خوشت نيومد يك مسابقه بين وبلاك نويسا برگزار ميكنيم ميگيم يه آدمي با اين مشخصات داريم به نظر شما چه اسمي بهش ميخوره ؟

    + بي نام - 

    الا که رازخدايي خدا کند که بيايي

    تو نورغيب نمايي خدا کند که بيايي

    شب فراغ توجانا خدا کند که سرآيد

    الا که هستي مايي خدا کند که بيايي

    چوازخداست وجودت ثبات دهرزجودت

    نه جايي وهمه جايي خداکندکه بيايي

    به گفتگوي تودنيا به جستجوي تو دلها

    تو روح صفايي خدا کند که بيايي

    بهردعا که توانم ترا هميشه بخوانم

    الاکه روح دعايي خدا کند که بيايي

    نظام هردو جهاني امام عصرزماني

    يگانه راهنمايي خدا کند که بيايي

    با عرض سلام خدمت دوستان عزيز مخصوصا جناب اقاي مهاجر من كوچكتر از آني هستم كه فكر ميكنيد اگر اسمي خواستيد بذاريد در خدمتم

    + به نام حي لا يموت 

    سالروز تخريب قبور ائمه بقيع بر همه دلدادگان تسليت باد.

    انشالله يه روزي بقيع دست بچه شيعه ها بيفته اون وقت ما برا ائمه مظلوم بقيع بارگاه ميزنيم صحن ميزنيم تو هر صحني يه سقاخونه ميزنيم و سقاخونه صحن اصلي هم كنار قبر ام البنين مي سازيم

    يا قمر بني هاشم

    + م ه ا ج ر 
    نويسنده: ورودي84 سه‏شنبه 9/8/1385 ساعت 7:31 صبح

    سلام
    اين بار سلام به مظلوميت ائمه بقيع...مي دونيد امروز چه روزيه؟!؟!؟
    امروز هشتاد و سومين سالگرد تخريب قبرستان بقيع ، به دست وهابيونه!
    درست در 8 شوال المكرم 1344 ه.ق.
    وهابيون قبه و بارگاه اين مكان مقدس را تخريب كردند و به وضعي كه حالا مي بينيد در آوردند... .
    خب! تو اين پست ، تصميم دارم از ناگفته هايي بگم درباره بقيع!...

    + مهاجر 

    تا مبارزه هست ما هستيم.(امام خميني)

    بي نام عزيز سلام

    آفرين اصلا مطالبت هم تابلو نيست كه دستخط كيه

    يا تا شماره .... خودت رو معرفي ميكني يا خودمان برات اسم ميذاريم

    س (حباب) كه گفته دكي جون ولي اسمهاي بعدي ممكن است خطرناكتر باشه و هويت اصليتو لو بده

    يه كلمه حرف حساب
    بيشتر ماها وقتي حرفهايي مخالف افكار و عقايدمون مي شنويم اول يكم ناراحت ميشيم بعد جوش مياريم كم كم سرخ ميشيم ... خيلي بچه مثبت باشيم تو دلمون فحششون ميديم ... تو دلمون هزار و يه دليل براي رد حرفاشون مياريم ولي همينكه پاي قلم و خواننده پيش مياد دستامون فلج ميشه ...

    ببخشيد .... اشتباه گفتم . دستم فلج ميشه يا بهتر بگم فلج شد ... بعد از اينكه از خوندن وبلاگ داغ كردم عزمم رو جزم كردم كه يه جواب منطقي و همه جوره قانع كن بدم ... ولي... دستم فلج شد . نتونستم و بيشتر از قبل عصباني شدم اما اين بار نه به خاطر حرفهاي پوچ و هرز اونا بلكه از ناتواني و كم كاري خودم .