از( آخوندها از مريخ نيامده اند)
خانم «ان اسپالينگ» يه زن سفيد پوست امريكايي تازه مسلمان بود كه خودش با كلي دردسر از سوي هم ولايتي هاي امريكايي اش روبرو بود تونست يكي رو به زور به بهشت راهنمايي كنه !!!
خانم ان گفته: بعد يازده سپتامبر كه هم ولايتي هايش بدجوري به مسلمونا گير داده بودند يه روز تو فروشگاه يه پسر جواني كه در حال خريد بوده با ديدن حجاب دختر انچنان از پشت با كالسكه خريدش بهش ميزنه كه دختر بيچاره به قفسه ها ميخوره و همه قوطي هاي داخل قفسه رو سر و روش ميريزه و حسابي زخمي ميشه بعد هم پسره پا ميذاره به فرار ! كه مسئولين فروشگاه ميگيرنش ! اقا كجا...؟
خانم ان ميگه پسره به من گفت بخاطر حجابم فكر كرده من يك عرب هستم انگار دليل كافي براي حمله باشه !
اما وقتي ديده من مثل بلبل انگليسي حرف ميزنم و زماني هم تو ارتش امريكا خدمت كردم عذر خواهي كرد ! اما من كوتاه نيومدم گفتم يا زندان يا ....
10 جله يك ساعته اشنايي با اسلام !
با خودش گفت هرچي باشه از زندان بهتره ! درستم فهميد چون بعد از 10 جلسه خودش كوتاه نيومد و ادامه داد و بعد از 6 ماه مسلمان شد الانم اقا يكي از دانشجويان فعال مسلمون شهرشون شده و...
الان يه چيز ديگه هم يادم اومد حيفم اومد نگم
داييم ميگه دوست يكي از دوستام كه يه مدت تو يه كشور اروپايي درس ميخونده يه روز برامون تعريف ميكرد كه وقتي اونجا بوديم مردم خيلي نظرشون نسبت به مسلمونا خصوصا ايراني ها بد بود يعني تروريست بودنشونو مثل قضيه نيوتون باور داشتن منم كه يه روز امتحانمو خراب كرده بودم و مدتي هم بود كه از خانوادم نامه يي نگرفته بودم خلاصه حسابي اعصابم خورد بود در همون حين يه پسره سياه پوست هوس كرد دستم بندازه و اذيت كنه يهو قاط زدم و يقشو گرفتم گفتم مي دوني من ايرانيم مامان بابامم بسيجي هستن!!! از طرفداران حكومت ! باور كن فردا زنگ ميزنم بيان حالتو بگيرن ادرستم كه بلدم ! اخ اينو كه گفتم پسره داشت ميمرد هيچي نگفت و رفت.....
فرداش ديدم يه دختره اومده دم خونمون ميگه من با فلاني كار دارم رفتم ديدم خواهر اون سياه پوستس اومده بود ميگفت ببخشيدش بچگي كرده اين دفعه گذشت كنين... حالا منو ميگي...
حسابشو بكنين چقدر اونا بر ضد ما تبليغ ميكنن اين عمق فاجعه رو نشون ميده !!!
اگه بذارن مردم حقيقت اسلام رو بدونن كه غير مسلمون جايي نمي مونه. به اميد چنين روزي ...
اللهم عجل لوليك الفرج