• وبلاگ : دوستان يار ياران دوست
  • يادداشت : درد دلهاي يك مهاجر
  • نظرات : -1 خصوصي ، 4 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + غبار 

    مهدي عزيز سلام

    تازه ميخواستم نوشته قبليتو درباره صاحبدلان كه كاملا داخلي و حاصل بحث بين خودتون بود و كلي هم با حال و زيبا به نظر ميومد را بگذارم كه با اين درد دلت كه تازه گذاشتي مواجه شدم و آن را نخواندم بلكه با تك تك سلولهاي بدنم لمس كردم و درك كردم اولا دستت درد نكند كه بچه ها را محرم دانستي و اينجوري درد دلتو روي وبلاگ گذاشتي از اين بابت من شخصا از طرف همه ازت تشكر ميكنم ثانيا راستش را بخواهي خود من قبلا سر اين دو راهي قرار گرفته ام اما در مورد تو اين تصميم فرق ميكند به نظر من يك جلسه اي با تمام بچه ها در اين مورد بگذاريم و همه جوانب را در نظر بگيريم

    البته اگر چنين جلسه اي قرار شد گذاشته بشه اول هممون درباه اش فكر كنيم نه همينجوري الكي فقط براي اينكه جلسه اي گذاشته باشيم دور هم جمع بشيم

    به نظر من آقا محمد و جواد و سعيد و اين بچه هاي اهل درد را هم حتما قبلش خبر كن .

    اين را كه خوندم خيلي حالم گرفته شد

    به اميد روزي كه بجاي اين فرسايشهاي روحي فقط به فكر اجراي كار باشيم.

    راستي نوشتي ادامه اش براي بعد اگر ادامه دارد حتما بنويسش تنبلي نكن

    خدا يارتان باد اي دوستان يار و اي ياران دوست

    راستي بزودي يك فكري هم به حال سرعت آمدن وبلاگ ميكنم نگران نباش فعلا دستكاريمو توي قالب پارسي بلاگ حال كردي ؟ اون عكس بالا را خودم گذاشتم ميخوام يك عكسي كه تركيبي از همه بچه ها باشه بذارم سراغ داري ؟

    غبار