• وبلاگ : دوستان يار ياران دوست
  • يادداشت : انتظار
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مهاجر 

    به نام خدا

    باسلام وآرزوي قبولي طاعات

    اين وبلاگها به روز شده اند

    http://a-malak.persianblog.com/ حکومت اسلامي

    http://ramazan1346.persianblog.com/ تاريخ قرآن

    http://alimalakoti.persianblog.com/ علوم قرآني
    http://saeed623.persianblog.com/ از قرآن بپرس

    http://www.askari110.blogfa.com درمحضر قرآن وعترت

    .با ديدن ومطالعه واظهار نظر ولينگ كردن آنها باعث پيشرفت حركت قرآني شويد.نظر فراموش نشود ودر صورت تمايل لينگ خبر دهيد تادرصورت امكان لينك شويد

    + مهاجر 
    بسم رب العلي

    رد خون را ميگيرم...ازکوچه هاي تنگ کوفه مي گذرم،به آستانه ي نان و نمک مي رسم؛ آنجا که شير از نان و نمک جدا مي شود .


    بي صدا مي گذرم از کوچه هاي غربت.سکوت شايد بتواند چند گامي به پيشم ببرد؛


    بي صدا مي گذرم از کوچه هاي کوفه...از سنگ ها صدا مي آيد که تنها بود و من مفهوم غريبي از تنهايي در ذهنم شکل مي گيرد؛ چيزي مثل دلتنگي شاعرانه در غروبي پاييزي يا سرخوردگي ازحسادتي کودکانه و....مي گذرم.


    به چاه مي رسم...پر از سکوت است و غربت.سر در چاه فرو مي برمتا نشاني از آن همه يگانگي و بيگانگي بيابم.


    چاه در خود فرو مي ريزد- او تنها بود -و تصو يري از مردي پيش چشمانم مي گستراندکه انسان را آن گونه مي خواست که خود دريافته بود؛ آن گونه که شايسته - احسن الخالقين- باشد.


    رد خون را مي گيرم... به درد مي رسم و به استخواني که در گلو مي شکند. و فريادي که بر نيامده در سينه خفه مي شود.واژه از ذهنم فرار مي کند...


    رد خون را مي گيرم و به تنهايي ميرسم....تنهايي . يگانگي و بيگانگي . در فهم نيامدن و در سينه ها نگنجيدن.


    حالا تنهايي شبيه شعر نيست .شبيه دلتنگي يا بي حوصلگي رايج واژه پذير . تنهايي از همه ي واژگان جدا مي شود.از همه ي صدا ها و اصوات مي گذرد و تنها شايسته ي کسي مي شود کهزمانه اش نتوانست ادراکش کند.کسي که در سينه ي زماننمي گنجيد . چرا که فراتر از انسان بود.


    از من مپرس راز دل سپردگي را ؛ راز کسي که مرگ ،آغاز رستگاري اوست...





    اون آقايي كه شبا رد مي شد از كوچه ي ما كيسه به دوش كو؟!

    رد پاي پر خراش بي خروش كو ؟

    اون آقاي خرقه پوش كو؟

    كجاس اون آقا كه پينه هاي دستاش مرهم دلاي ما بود !

    نفس سبز نگاهش هميشه حلال مشكلاي ما بود ...
    + مهاجر 

    بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در خطبه‏هاى نماز جمعه‏ى تهران‏‏ ‏خطبه‏ى اول
    بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم

    الحمدللَّه ربّ العالمين نحمده و نستعينه و ...

    همه‏ى برادران و خواهران عزيز را كه در اين نماز پُرشكوه شركت كرده‏ايد و همچنين خودم را به حفظ تقوا و پرهيزگارى دعوت و ...
    اين ماه، ماه ضيافت الهى است. پذيرايى خداوند از بندگان خود در اين ماه - كه يك پذيرايى معنوى است - عبارت است از گشودن درهاى رحمت و مغفرت و مضاعف كردن اجر و ثواب اعمال خيرى كه بندگان در اين ماه انجام مى‏دهند.

    يكى از مواد اين مائده‏ى الهى و ضيافت الهى، ليلةالقدر است؛ ... بهترين اعمال در اين شب، دعاست. ....دستاوردهاى دعا چيست؟ ....

    اين دستاوردها از جمله‏ى فوايد و عوايد دعاست. زنده نگهداشتن ياد خدا در دل، غفلت را - كه مادر همه‏ى انحراف‏ها و كجى‏ها و فسادهاى انسان، غفلت از خداست - مى‏زدايد. ...
    دستاورد دوم دعا، تقويت و استقرار ايمان در دل است. ...

    سومين دستاورد، دميدن روح اخلاص در انسان است. ...
    دستاورد چهارم دعا، خودسازى و رشد فضايل اخلاقى در انسان است....
    دستاورد پنجم دعا، ايجاد محبت به خداى متعال است. ...

    دستاورد ششم دعا، دميدن روح اميد در انسان است. ...
    دستاورد ديگر دعا، برآمدن حاجات است. ....
    چه دعايى بايد بكنيم كه دنبال آن، اجابت باشد. گاهى انسان چيزى را از خدا مى‏خواهد و به حسب ظاهر احساس مى‏كند كه اين خواسته برآورده نشد. شرط مهم اجابت دعا اين است كه دعا به معناى حقيقى كلمه و با شرايط خود انجام بگيرد. اولين شرط دعا اين است كه با دلِ باطراوت و بى‏آلايش درخواست شود؛ ...

    يكى ديگر از شرايط دعاى مستجاب اين است كه انسان دعا را با معرفت انجام دهد؛ ...
    در دعا همت بلند داشته باشيد؛ درخواست‏هاى بزرگ بكنيد؛ سعادت دنيا و آخرت را بخواهيد و نگوييد اينها بزرگ است، اينها زياد است؛ نه، براى خداى متعال اينها چيزى نيست. ...

    يكى ديگر از شرايط دعا، اجتناب از گناه و توبه است. اين شب‏ها هم شب‏هاى توبه است. ...

    يكى ديگر از شرايط استجابت دعا، حضور قلب و خشوع است. ...
    بعضى‏ها دعا و عبادت و توبه را مى‏گذارند براى دوران پيرى؛ اين اشتباه بزرگى است. اگر گفته شود توبه كنيد، مى‏گويند حالا وقت داريم. اولاً معلوم نيست وقت داشته باشيم؛ مرگ انسان را مطلع نمى‏كند؛ براى همه‏ى سنين هم است. ...

    البته بايد معناى اين دعاها را بفهميم. خوشبختانه الان ترجمه‏هاى خوب وجود دارد و مفاتيح‏الجنان و دعاهاى گوناگون ترجمه شده است. با توجه به ترجمه‏ها، دقت كنند و بخوانند. البته تا آن‏جايى كه ما ديده‏ايم، هيچ ترجمه‏يى نتوانسته زيبايى‏هاى الفاظ اين دعاها را منعكس كند؛ ولى بالاخره مضمون دعا معلوم است. با توجه به اين ترجمه‏ها دعاها را بخوانند. ...
    اميدواريم خداى متعال در شب‏هاى مبارك قدرى كه در پيش داريم، به همه‏ى ما توفيق دهد تا بتوانيم از اين شب‏ها استفاده كنيم. عزيزان من! دعا كنيد. دعا مخصوص وقت گرفتارى نيست؛ هميشه بايد دعا كرد. بعضى خيال مى‏كنند وقتى گرفتارى و مصيبت و بلايى بود، بايد دعا كرد؛ نه، آن وقتى هم كه انسان در حال عادى زندگى مى‏كند، بايد دعا كند و رابطه را با خدا محفوظ نگه دارد. ...

    ايام سوگوارى حضرت اميرالمؤمنين است؛ يك جمله هم درباره‏ى اين مصيبت بزرگ دنياى اسلام عرض كنم و ذكر مصيبت كنم. .... من يك عبارتِ وارد شده‏ى در روايت را مى‏خوانم و براى شما معنا مى‏كنم تا توسلى پيدا كرده باشيم. اين‏طور وارد شده است كه «فلمّا احسّ الامام بالضّرب لم يتأوّه»؛ وقتى ضربت شمشير بر فرق مبارك اميرالمؤمنين فرود آمد، هيچ آه و ناله‏يى از آن حضرت سر نزد. «و صبر واحتسب»؛ حضرت صبر كردند. «و وقع على وجهه»؛ اميرالمؤمنين با صورت روى زمين افتادند. «.....»؛ درست مثل حضرت اباعبداللَّه كه وقتى در گودال قتلگاه روى زمين افتادند، نقل شده است كه عرض كردند: «.....». مردم شتابان دنبال قاتل بودند تا او را دستگير كنند. «ولا يدرون اين يذهبون من شدّة الصّدمة و الدّهشة»؛ از بس اين حادثه دهشت‏آفرين بود، مردم را سراسيمه كرد. همين‏طور مى‏دويدند تا بتوانند قاتل را پيدا كنند. «....؛ بعد آمدند اطراف حضرت را گرفتند. «و.....»؛ خون بر صورت و محاسن حضرت جارى بود. خود آن بزرگوار مشغول بستن زخم سرش بود. «.....»؛ حضرت زخم سرشان را مى‏بستند و مى‏فرمودند اين همان چيزى است كه خدا و پيغمبر به من وعده كرده بودند. پيغمبر قبلاً فرموده بود كه اين حادثه پيش مى‏آيد. امام حسن (عليه‏السّلام) سر رسيدند، سر پدر را در دامن گرفتند، خون‏ها را شستند و زخم را بستند. «.....»؛ حضرت همان‏طور كه خوابيده بودند، با گوشه‏ى چشم آسمان را نگاه مى‏كردند. «و لسانه يسبّح اللَّه و يوحّده»؛ در آن حالت، زبانشان در حال تسبيح و حمد پروردگار بود. حضرت از هوش رفتند و امام حسن مشغول گريه شدند. «....»؛ امام حسن چشمش به چهره‏ى پدر بود. وقتى ديد از هوش رفت، خم شد پيشانى و محل سجده‏هاى طولانى اميرالمؤمنين را بوسيد؛ صورتش را بوسيد؛ ما بين دو چشمش را بوسيد. «فسقط من دموعه قطرات على وجه اميرالمؤمنين عليه السّلام»؛ از اشك چشم امام حسن چند قطره‏يى روى صورت اميرالمؤمنين ريخت. «ففتح عينيه»؛ حضرت چشمشان را باز كردند. «فرءاه باكيا»؛ ديدند امام حسن دارد گريه مى‏كند. .... پسرم! بعد از اين لحظه، پدر تو هرگز ناراحتى و ترسى ندارد. «هذا جدّك»؛ اين جدت پيغمبر است. «و خديجه»؛ اين خديجة است. «و فاطمة»؛ اين فاطمه است. ....
    پروردگارا! تو را به‏حق اين روزها و شب‏هاى مقدس و به حق اميرالمؤمنين سوگند مى‏دهيم دلهاى ما را با ذكر خودت آشنا كن. پروردگارا! محبت و عشق به خود را روزبه‏روز در دل ما مستحكم‏تر كن. پروردگارا! كارهاى خدايى را در چشم ما محبوب كن؛ دل ما را از اعمال شيطانى متنفر و دور كن. ...... پروردگارا! قلب مقدس ولى‏عصر را از ما راضى و خشنود بفرما؛ ما را در اين شب‏هاى قدر مشمول دعاى خير آن بزرگوار قرار بده.

    بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم‏
    قل هو اللَّه احد. اللَّه الصّمد. لم يلد و لم يولد. و لم يكن له كفوا احد.