به مناسبت سالگرد شهادت سيد شهيدان اهل قلم
نامه يک دوست به شهيد آويني
بسم الله الحي القيوم
سلام آ سيد مرتضي...
صدايم حتما كه آشناست.
از آن قبرستان نشينان عادات سخيفم.
خوب كه مي شناسي. دايره ات را كه هي بزرگتر و وسيعتر مي كردي جا ماندم. خوب بچه بودم و مشغول درس و مشق. آرزوي مهندس و دكتر شدن كه نمي گذاشت روايت فتحت را ببينم. از آن روز فقط صدايت را يادگار دارم. بي تعارف بگويم كه صادق بودن را از تو ياد گرفتم. وقتي هم كه روي آن مين رفتي و گفتند سيد شهيدان اهل قلمي،باز هم دو هزاري ام نيفتاده بود. اصلا نمي دانستم كه كي شهيد شده اي. خيال مي كردم همان زمان جنگ بود كه رفته اي و آن زمان هم داشتند برايت بزرگداشت مي گرفتند.آخر اين بزرگداشت گرفتن عادت ماست. هنر ماست. اصلا وظيفه ماست.ما كه دستمان به دامان فهم شما نمي رسد. بسنده كرده ايم به بزرگداشت ها.
آ سيد مرتضي...
ما كه تعارف نداريم. ما اهل اسرافيم. خيلي اسراف مي كنيم. در خوردن. پوشيدن. خوشگذراني كردن. مشغول بودن. در همه اينها اهل اسرافيم. ولي نمي دانم چرا وقتي نوبت شما و همراهانتان ميرسد اهل ذوق مي شويم و اهل قناعت! به خاطره اي از شما كفايت مي كنيم. ببينيد با تصاويرتان چه مي شود. نمي دانم اگر اين صداي شما نبود چگونه مي خواستند بگويند كه آنان نيز اهل فضلند و اهل سنگر و جهاد و مبارزه .